من دوست می دارم که به اطفال خود امکان را بدهم که درس بخوانند و راحت و آرام زندگی بکنند

خانم ر. در لبنان تولد شده است و او فلسطینی می باشد. به بلغاریا همراه همسر و پنچ تا طفل خویش آماده است. از وفتی که به اینجا آمده است به خویش اجازه رویا دیدن را می دهد – نه آن قدر برای خویش مگر بیشتر برای آینده اطفال خویش. فامیل او به زندگی خویش در بلغاریا به حیث امکان تماشا می کند از لحظه ای که دست دراز کشیده “کاریتاس” را گرفت. آنها در فعالیت مرکز اینتگریشن مهاجرین “سن آننا” که بخشی از “کاریتاس صوفیه” می باشد مشمول می شوند و خانم ر. یکی از خوبترین شاگردان دوره تعلیمی زبان بلغاری که در آن مرکز برگزار می شود است.

خانم ر. می گوید که “کاریتاس” به من کمک کرد که وضعیت من را خوبتر شود. به من قدرت و جرات دادند که شروع بکنم به زبان بلغاری گپ بزنم”. او دیگر به بلغاری می تواند به زودی بخواند و سعی می کند که هر حرف بلغاری که شنید یاد بگیرد. تشنه برای معاشرت و فهمیدن و گپ زدن به زبان بلغاری است. رویا می بیند که اطفال او سالم و شاد باشند، و حس کنند که اینجا قبول شده هستند. خوشحال است که اطفال او مثل او درس خوان هستند و دلش پر از امید می شود که آنها در بلغاریا تعلیماتی خواهند داشت که در لبنان هیچ وقت نخواهند توانست.

او قصه خویش را اشتراک می گذارد بخاطر این که می فهمد که چه قدر مهم است که سوسایتی بلغاری مشکلات مهاجرین را بفهمد. این را با دل باز تطبیق می کند بخاطر این که باور دارد که افراد بدی موجود نیست. خانم ر. می گوید که “در طول زندگی خویش این را درست فهمیده هستم – مردم با تو رفتار خواهند کرد این طوری که تو با آنها رفتار می کنی. من به مردم بلغاری احترام می گذارم و آنها به من احترام می گذارند، و “کاریتاس” به من و فامیل من بسیار کمک کردند. “کاریتاس” زندگی جدید است برای هر کسی که دنبال کمک این سازمان را می باشد. من سپس گذار هستم از همه چیز!”.

زندگی او در لبنان مثل زخم دردناک است که شاید هیچ وقت درمان نخواهد شد. مگر با این یاد گرفته است که به آینده نگاه کند – نداشتن حق برابر و عدم اطمینان احساساتی هستند که با آنها بزرگ شده است. تمایل نیست که اطفال او بدون امید بزرگ شوند و خویش او این طوری زندگی می کند که به آنها نشان بدهد که آزاد هستند و می توانند به رویا های خویش را برسند.

“ما با مشکلات مقابله می کنیم و خواهیم کرد که اطفال ما را آینده خوبتری داشته باشند. من فلسطینی هستم. در لبنان تولد شدم، که آنجا فلسطینی ها نمی توانند زندگی عادی داشته باشند. ما آنجا بدون تابعت و با حقوق نقض زندگی می کنیم. تا همین امروز برای من سخت است که هیچ کشوری وطن من نیست. اطفال ما هم همین طور” – خانم ر. با قم می گوید و ادامه می دهد که “ما دنبال امنیت و زندگی شایسته برای اطفالی ما می گشتیم. مگر در لبنان می ماندیم بچه من وقتی که به سن 18 سالگی می رسید نخواهد توانست که ادامه تعلیمات خویش را بدهد. من می خواهم که به اطفال من امکان را بدهم که درس بخوانند و در آرامش زندگی کنند. دوست دارم که آنها بتوانند هر شغلی که مایل هستند انتخاب کنند بخاطر این که در لبنان این حق به آنها داده نمی شد.”

تعصبات برای مهاجرین که در سوسایتی بلغاری موجود است خانم ر. و فامیل او را اصرار نمی کنند که در انزوا زندگی کنند. دقیقا برعکس است. خانم ر. می گوید که آنها به مردم بلغاری احترام می گذارند و فکر می کند که بخاطر این است که بلغاری ها با او و فامیل او با احترام رفتار می کنند.

خانم ر. مطمین است که معامله خوب تعصبات را می شکند و تعریف می کند که چه جوری شروع کرده است همسایگان خویش را سلام بکند. اول از او دوری می کردند مگر هنوز همه او را می شناسند و هر باری که او را می بینند به او یا “سلام” یا “روز بخیر” می گویند.

“اینتگریشن فعال در جامعه نقش کلیدی دارد – وقتی که آن اینتگریشن موجود است همه چیز سر جای خویش خواهد بود. اطفال من تا هنوز هیچ وطنی ندارند. من و همسرم مثل آنها هستیم. حتی نمی خواهم در باره چیزهایی که برای ما در لبنان اتفاق افتادند توضیح بدهم. دوست ندارم که اطفال من زندگی مثل زندگی من داشته باشند، سختی بکشند مثل سختی هایی که من می کشیدم در زمانی که بزرگ می شدم. من می خواهم وقتی که از من می پرسند که کشور من کدام است بتوانم جواب بدهم. بار اول برای آنها است که اینجا حس می کنند که وطن دارند.”

اطفال خانم ر. دوست دارند که به روی داد های “کاریتاس صوفیه” بروند و در فعالیت مرکز “سن آننا” را فعالانه اشتراک می کنند. آنجا دوستان بلغاری زیاد پیدا کرده هستند. خانم ر. هیچ وقت کمکی که به او داده شد فراموش نخواهد کرد و اقرار می کند که پشتیبانی همه کارکنان “کاریتاس” انگیزه و اعتماد به نفسی به او داده است که خویش او بتواند توسعه و پیشرفت بکند. خانم ر. فکر می کند که بلغاریا کشور بی‌نظیر است و برای او خیلی جالب است که همه چیزی که مربوط با آن جایی که از ته دل می خواهد برای وطن خویش قبول کند یاد بگیرد.